مارال و آلنی

از عشق سخن باید گفت

مارال و آلنی

از عشق سخن باید گفت

مارال و آلنی

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ مهر ۹۴ ، ۱۸:۰۶
مارال آلنی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۴:۲۵
مارال آلنی

سلام دوستان

سلام ویژه به خوانندگان که لطف میکنن و مطالب رو میخونن😊 من واقعا کم کم داشتم انگیزه ام رو واسه نوشتن از دست میدادم از پست پیش تا حالا چند بار اومدن بنویسم و باز بیخیال شدم. همین ابتدا بگم که انگیزه نوشتن این پست ریما بوده و ازش تشکر میکنم😚

این روزها با اینکه خیلی شلوغ هستن رو دوست میدارم راساش خودم هم باورم نمیشه که اینقدر حس خوب دارم از اینکه دوباره به دانشگاه برگشتم و اینکه کلی انگیزه بهم داده. با تمام سختی هاش ولی از درسها لذت میبرم و حس میکنم فاصله ای هم که انداختم بین ازشد و دکتری و تجربه کار این دو سال هم خیلی برام مفید بوده مخصوصا دو تا از درسها که دقیقا هر کلمه اساتید جواب یکی از سوالاتی هست که تو کار برام پیش اومده قبلا و همین باعث میشه تمرکز و یادگیریم سر کلاس خیلی بالا باشه 😊

اوضاع کار هم که خوبه خدا رو شکر فقط یه مشکل دلچسب دارم توی این کار😃 مشکل دلچسب هم از اون حرفهاست حالا نخندین تا بگم دلیلم چیه واسه این حرف😃 این پروژه همه جلسات رو بنده تنهایی میرم و جایی هم که پروژه رو داریم انجام میدیم یه سازمان بزرگ و همه افراد هم معاونتها و مدیران سازمانهای مختلف زیر مجموعه اش هستن بعد من اول جلسه از اینکه بخوام مدرکم رو بگم خیلی خوشم نمیاد یعنی حس خوبی ندارم که اینطوری خودم رو معرفی کنم. بعد همه جلسات یه جوری وسطهای جلسه مدیر یه جوری تعجب خودش رو نشون میده و میگه حالا من نمیدونم چرا این پروژه بزرگ رو دارن به صورت کار دانشجویی انجام میدن یعنی فکر میکنن من دانشجوی کارشناسی هستم😃 بعد دیگه من مجبور میشم یه جوری بگم که بنده فارغ التحصیل ارشد هستم و کلی هم تو این زمینه سابقه کار دارم و  کار دانشجویی تعریف نشده😃 خوب این یه خورده کار من رو تو جلسات سخت میکنه که بتونم خودم رو ثابت کنم ولی از طرف دیگه اینکه من رو بیست ساله میبینن برام خوشایند هست😃😄 یعنی ون روز تو یکی از جلسات اینقدر تو دلم خندیدم به یکی از این دکترها که نگو بعد از اینکه فهمید اشتباه کرده هر چی سوال داشت که مربوط  به رشته ما میشد رو پرسید بعدش هم میگه میتونین بیاین به ما مشاوره بدین 😃 حالا جالب اینکه تو دانشگاه هم همین اتفاق افتاده یکی از درسهام که با بچه های ارشد هست همشون فکر میکردن من هم ارشد هستم. ورودیهای جدید ارشد متولد 71 اینا هستن😃 خلاصه اینکه این روزها حس هجده ساله ها رو دارم😛 چند سال هم خودم به خودم تخفیف دادم مگه چی میشه😄

آخر هفته قرار مامان و دو تا از خواهرهای آلنی بیان پیشمون امیدوارم که حسابی خوش بگذره به هممون😊

امروز فهمیدم که دنیای مجازی خیلی کوچکه و از همین جا به تمام آشنایانی که اینجا رو میخونن سلام عرض میکنم😜 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۲۰:۲۹
مارال آلنی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۲
مارال آلنی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۴ مهر ۹۴ ، ۰۸:۲۴
مارال آلنی