مارال و آلنی

از عشق سخن باید گفت

مارال و آلنی

از عشق سخن باید گفت

مارال و آلنی

اولین تعطیلات سال 97

شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۴۶ ب.ظ

سلام دوستان سال نوتون مبارک خوبین خوشین؟ تعطیلات خوش گذشت؟ عجب شنبه ای بود امروز به زور از رختخواب دل کندم ولی به محض اینکه از در خونه اومدم بیرون با دیدن هوای ملس بهاری کلی ذوق زده شدم و خوابم پرید دیگه😀 

خب اگه بخوام از تعطیلات بگم راستش خیلی در حدی که انتظار داشتم خوش نگذشت شاید هم انتظارم از تعطیلات زیاد بود. تعطیلات اول رو که ولایت آلنی اینا بودیم تو مسیر کلی راجع به برنامه های سال آینده صخبت کردیم و سال ۹۶ رو بررسی کردیم و بهترین قسمتش این بود که تو زمینه های مربوط به اصللح فتار خودمون تونسته بودیم خیلی خوب تصمیماتی که داشتیم را عملی کنیم ووهر دو مون از تغییرات خودمون و همدیگه کاملا راضی بودیم😃 برای سال جدید هم اهداف جدیدی رو نوشتیم که امیدوارم باز بهشون عمل کنیم 😊 مامان آلنی  به خاطر مراسم قبل از سال تحویل رفت خونه بابا بزرگش و ما  و خ.ش ۳ اینا تنها بودیم و هفت سین هم نچیده بودن و در کل سال تحویل بدون شور و حالی بود. نمیدونم رسم جاهای مختلف چطوریه ولی ما معمولا هفته قبل از سال کسایی که او اون سال عزیزی رو از دست داده باشن مراسم برگزار میکنند و دیگه شروع سال مراسم به شکل عزاداری برگزار نمیشه ولیورسم آلتی اینا کاملا متفاوت و اول فروردین مراسم داشتن مسجد و از صبح تا عصر اونجا بودیم تنها قسمت خوبش این بود که وسطها با آلنی رفتیم یه جایی عکاسی کردیم. شب هم برگشتیم خونه و دیگه روزهای بعد اتفاق خاصی نیفتاد فقط در حد چند دقیقه عید دیدنی خونه دو تا از خ.ش ها رفتیم. یکی دو باری هم رفتیم عکاسی کردیم. یکی دو روز هم به خاطر اینکه خ.ش ۴ به خاطر راحتی خودش بچه اش رو می‌آورد می‌ذاشت خونه م.ش و بچه اون یکی خ.ش رو اذیت میکرد جو سنگین میشد خب به نظرم تو این سن واقعا نباید بچه رو تنها بدون پدر و مادر اینطوری طولانی مدت جایی بزاری بری مخصوصا اینکه یه بچه دیگه هم بود و مدیرتیش سخت بود برای همه. خلاصه اینکه گذشت دیگه. آهان فقط یه کادو عیدی گرفتم که خیلی برام هیجان انگیز بود و تصمیم داشتم خودم بخرم . شوهر خ.ش ۳ بسیار اهل کادو دادن هست و همیشه هم کادوهایی که میده چون خیلی با دقت انتخاب می‌کنه چیزهایی هست که اون موقع لازم داری البته خب شاید در مورد ما که روابطمون بیشتر هم هست بیشتر این اتفاق میفته امسال بهم سه پایه کادو دادن که برای عکاسی به شدت بهش نیاز داشتم و کلی ذوق کردم باهاش😀 چهارم برگشتیم تهران و چهار روز تهران بودیم و سرکار رفتیم و همه عصرهای اون روزها هم در حال گشت و گذار بودیم ساعت کاری ما کم شده بود ولی آلنی تغییری نکرده بود من کارم تموم میشد با همکارام میرفتم عکاسی تا وقتی که آلنی کارش تموم بشه و دوباره با هم می‌رفتیم بیرون😀 یه روز هم رفتم یه کوله پشتی عکاسی گرفتم و دیگه تجهیزاتم داره تکمیل میشه یه لنز جدید هم گرفتم🙈 چقدر هم کلا گرونه همه تجهیزاتش😐 آخر هفته هم رفتیم سمت تبریز و چند روزی مهمونی دعوت بودیم و دو سه بار هم با خانواده رفتیم گشت و‌گذار. بقیه اش هم که همش با وروجک بودم و کلا از بغلم پایین نمیومد و به زور از دستش در میرفتم که چند تا عکس بگیرم. ولی حسابی استراحت کردم و تقریبا هیچ کاری نمی‌کردم 🙈 پنج شنبه صبح هم راه افتادیم سمت تهران به قزوین که رسیدیم تصمیم گرفتیم بریم یه گشتی تو شهر بزنیم رفتیم بازار قدیمی و خیلی خوب بود سه ساعتی گشت زدیم و عکس گرفتم و رفتیم یه کافی شاپ که منوی جالبی داشت و یه خرده نشستیم و بعدش هم اومدیم سمت تهران و آخر شب بالاخره رسیدیم خونه وسیله ها رو آوردیم تو سریع یه دوش گرفتم و بیهوش شدیم. جمعه صبح زود بیدار شدم و صبحونه خوردیم و وسیله های سفر رو جابجا کردیم و یه ناهار با عجله هم پختم که اصلا جالب نشد آلنی هم قبلش گفته بود دلم برای دست پختت تنگ شده ولی خب دیگه آشپزی حوصله میخواد😆 عصرش برای تعویض یه خریدی باید می‌رفتیم پالادیوم و چقدر هم شلوغ بود بعدش هم گفتیم بریم یه سر هایپر خرید کنیم که کلی هم پیاده شدیم بابت خریدها اینقدر که هی جنسهای گرون هیجان انگیز داره و ما هم هر دو گشنه بودیم و حتی چیزهایی که نمی‌خوریم هم می‌دیدیم هوس میکردیم. خیلی هم تعداد خریدمون زیاد نبود اصلا ولی کلی پول دادیم و اومدیم بیرون برگشتیم خونه شام سالاد آماده کردم ولی بعدش دیگه خسته بودیم و خونه بهم ریخته موند و الان فقط منتظرم کارم تموم بشه برم خونه پنجره ها رو باز کنم یه آهنگ شاد بزارم و خونه رو مرتب کنم و گلدونها رو تغییر بدیم. امسال بر خلاف هر سال که تعطیلات که برمیگشتیم حال گلهامون خوب نبود امسال همشون سرحال بودن و کلی هم جوونه زدن که دیروز دیدم کلی ذوق زده شدم و الان باید بریم گلدون یه سری هاشون رو تغییر بدیم. 

ایکاش چند روزی هوا همینطور بارونی باشه😍


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۱۸
مارال آلنی

دانه اسفند  (۱)

سلام مارال جان, سال نو مبارک....چقدر دلم تنگ بود و منتظر پست جدیدت بودم...
تعطیلات امسال برای من هم خیلی سریع گذشت و به خیلی از کارآیی که باید , نرسیدم ولی خب بهار زیبایی های خودش را داره که باعث میشه کلا حال آدم خوب باشه....مخصوصا شیراز که پر از بوی بهشته این روزا
پاسخ:
 سلام الهام جان ممنون سال نو شما هم مبارک عزیزم. من شرمنده شما دوستانم هستم که اینقدر به من لطف دارین🙈 بله بهار همیشه زیباست. وای شیراز کی یعنی قسمت میشه بیام این شهر دوست داشتنی رو ببینم😍

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی